تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : ناخلف
حوزه : مرور تاریخ و متون, مهم
شماره : 2697
تاریخ : 9 جولای, 2020 :: 16:45
زندگی نامه سردار شهید حسن غازی

«بنام خدا»

متن زیر از کتاب “سرداران آتش” نوشته سردار شهید یزدانی اخذ شده است و به زندگی نامه سردار شهید حسن غازی پرداخته است.   الف)زندگینامه حسن غازی درسال 1338 در شهر شهیدپرور اصفهان متولد و در خانواده‌ای متدین و متعهد پرورش یافت. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه جعفری و راهنمایی را در مدرسه ادب و مقطع متوسطه را در دبیرستان هراتی در رشته طبیعی با موفقیت گذرانده و در سال 1357 موفق به اخذ دیپلم گردید. اواخر دوران دبیرستان حسن مصادف با اوج‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی‌بود كه ایشان به لحاظ روحیه پرشور و نشاط و مذهبی كه داشت فعالیتهای سیاسی و انقلابی را در محیط تحصیل شروع كه ازجمله اقدامات وی تهیه و انتشار پیامها، اعلامیه‌ها و تصاویر حضرت امام‌خمینی«ره» در دبیرستان و محله زندگی خود بود كه چند بار هم ساواك به وی مشكوك و تحت نظر بود ولی با درایت و زرنگی كه بخرج می‌داد شناسایی نشد. حسن غازی یكی از ورزشكاران و ورزش دوستان پرپشتكار و شناخته شده شهر اصفهان بود چون از همان اوان جوانی همزمان با تحصیل با شور و علاقه زائدالوصفی وارد محیط ورزش گردید و با استعداد و فعالیتهای چشمگیر خود در این زمینه بسیار خوب درخشید. بعد از پیروزی انقلاب وقتی خبر تحركات ضدانقلابی و آشوب طلبان در كردستان به گوش رسید، احساس تكلیف و وظیفه او را به كردستان كشاند لذا ایشان بنا به خواست سپاه در یك دوره امدادگری در بیمارستان دكتر شریعتی اصفهان شركت و سپس در خردادماه سال 1360 به سنندج اعزام و در آنجا منشأ خدمات موثری به رزمندگان اسلام گردید. حسن در كنكور سراسری دانشگاهها هم شركت و در رشته پزشكی دانشگاه اصفهان قبول ولی همزمانی غائله كردستان و تجاوز عراق به ایران او را از رفتن به دانشگاه منصرف و عازم جبهه شد و عملاً حضور در جبهه دفاع از اسلام و كشور را اولی‌تر از ادامه تحصیل دانست.     ب)ورود به سپاه، جبهه و مسئولیتها حسن غازی بعد از مراجعت از كردستان و آشنایی كه با وضعیت خطیر كشور پیدا كرد به عمق توطئه و كینه دشمنان انقلاب اسلامی‌بخوبی واقف و بلافاصله خود را برای حضور در جبهه های جنگ با عراق آماده و در زمستان سال 1360 عازم جنوب شد و در تیپ تازه تاسیس امام حسین«ع» بعنوان یك نیروی رزمنده بسیجی در عملیات فتح المبین شركت كرد. او در بدو ورودش به تیپ بنا به درخواست سیدحبیب‌ا... اعتصامی‌فرمانده توپخانه تیپ وارد این رسته شده و مشغول خدمت گردید. تیزهوشی حسن در فراگیری آموزشهای تخصصی موجب توجه فرمانده اش به وی شده و لذا او را بعنوان فرمانده توپ و سپس در هدایت آتش آتشبار بكار می‌گیرد اما سرعت عمل و كار خوب او خیلی زود او را به سمت جانشینی و سپس فرماندهی یك آتشبار 130م.م رساند. فرماندهی و اداره كردن یك آتشبار سنگین توپخانه 130م.م در اوایل شكل‌گیری توپخانه در سپاه استعداد، نبوغ و توان بالایی را می‌طلبید كه وی بخوبی از آن برخوردار بود. حضور حسن در عملیاتهای بزرگ فتح‌المبین، بیت‌المقدس و رمضان در توپخانه از او عنصری مجرب، متخصص و كارآمد ساخت لذا قبل از عملیات محرم بعنوان فرمانده گردان توپخانه 130م.م جوادالائمه«ع» بود منصوب و بدین ترتیب آماده احراز مسئولیتهای خطیری در جبهه گردید. ایشان در عملیات محرم با سازماندهی و بكارگیری بسیار عالی گردان تحت امرش و پشتیبانی آتش از عملیات محرم نشان داد كه شایستگی واگذاری مسئولیتهای بالاتری نیز دارد لذا بعد از این عملیات با درخواست و پیگیری مسئولین توپخانه سپاه از حسین‌خرازی فرمانده لشكر امام‌حسین«ع»، كل گردان توپخانه حسن غازی با فرماندهی خودش از لشكر فوق منفك و بعنوان یك گردان مستقل توپخانه در اختیار قرارگاه مركزی كربلا قرار گرفت. همچنین در این مقطع با پیگیری مسئولین، عضویت حسن از بسیجی به رسمی‌تبدیل‌شد.     ج)تشكیل دو گروه توپخانه در سپاه یكی از توفیقاتی كه خداوند به حسن غازی عنایت فرمود، تاسیس و راه‌اندازی دو گروه توپخانه61محرم و 15خرداد می‌باشد كه ایشان بعنوان موسس و بنیانگذار آنها بوده است. بعد از عملیات رمضان به لحاظ نیاز سپاه به توسعه یگانهای توپخانه با توجه به تشكیل و افزایش یگانهای رزمی‌و نیز توپهای غنیمتی زیادی كه از عراق گرفته شده بود با تدبیر فرماندهان وقت توپخانه و تایید فرماندهان سپاه تشكیل گروههای توپخانه در دستور كار قرار گرفت لذا یكی از سازمانهایی كه به لحاظ تجربه و عملكردش آمادگی خوبی داشت همین گردان مستقل 130م.م به فرماندهی حسن غازی بود كه بعنوان اولین گروه توپخانه در سپاه به نام 61 محرم اعلام موجودیت كرده و این مبدا تشكیل گروههای بعدی شد.   ایشان بعد از تشكیل این گروه چند ماه آنرا اداره ودر عملیاتهای والفجرمقدماتی و یك آنرا بكار گرفت اما نبوغ، استعداد و مدیریت‌موفق او موجب شد ماموریت تشكیل و تاسیس دومین گروه توپخانه هم به این سردار فداكار و پرتلاش واگذار گردد لذا با استفاده از جنگ‌افزارهای غنیمتی و نیز خریداری شده در اوایل سال 1362 و در آستانه طراحی عملیاتهای بزرگی كه برای انهدام قوای دشمن متجاوز و پاكسازی كامل خاك ایران عزیز در حال انجام بود و به منظور افزایش توان آتش توپخانه سپاه گروه 15خرداد نیز تاسیس گردید كه این افتخار بازهم نصیب حسن غازی گردید. حسن با تاسیس و تشكیل دومین گروه توپخانه و ایجاد آمادگی لازم با جذب نیرو و پیگیری تامین تجهیزات مربوطه ظرف مدت كوتاهی گروه 15 خرداد را به بالاترین توان و ظرفیت ممكن رسانیده و سپس با تدبیر خودش برای ایجاد آمادگی رزمی‌و كسب تجربه لازم مدتی در خطوط عملیاتی پدافندی جنوب مستقر و همزمان نیز در بعضی عملیاتها مانند والفجر3 در مهران شركت و بدین ترتیب یگانی قوی و كارآمد را برای عملیاتهای وسیع بعدی آماده‌كرد.   با نزدیك شدن زمان عملیات گسترده و پیچیده آبی خاكی خیبر كه در بهمن سال 1362 برای تصرف جزایر مجنون انجام شد گروه 15 خرداد آمادگیهای لازم را كسب و در این عملیات مسئولیت پشتیبانی آتش قرارگاه كربلا را بعهده گرفت. تفاوت ماهیتی این عملیات كه باید در باتلاقهای هورالعظیم و دریاچه‌های عظیم جنوب عراق اجرا می‌شد فوق العاده بر پیچیدگی و حساسیت كار پشتیبانی آتش می‌افزود و حسن غازی با درایت تمام و با بسیج همه نیروها، امكانات و ازهمه مهمتر با تهیه طرح آتش بسیار كارآمد و متناسب برای پشتیبانی از این عملیات و طراحی و طرحریزی مبتكرانه آتشها موفق شد نقش بسیار ارزنده ای در پشتیبانی آتش از این عملیات ایفا كند. هرچند كمبود یگانهای توپخانه و مهمات در سپاه از عواملی بودند كه براحتی قابل جبران نبود ولی فرماندهان با حسن تدبیر و حداكثر استفاده از امكانات موجود و با طرح ریزی مناسب و با توكل به خدا موفق به ادای وظیفه خود شدند و حسن غازی كه یگانهایش در محور طلائیه مستقر بودند توانست به بهترین شكل ممكن ماموریت خود را اجرا و سرانجام در همین عملیات اجر جهاد و فداكاریهای خالصانه چندین‌ساله خود را از خداوند بزرگ بگیرد.   سردار شهید حسن غازی از بدو ورودش به جبهه های دفاع از كشور و انقلاب تا زمان شهادت در عملیاتهای فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، محرم، خیبر، والفجرهای مقدماتی، یك، دو، سه و چهار در مناطق مختلف غرب و جنوب حضور داشتند و در عملیات بیت‌المقدس از ناحیه سر زخمی‌ولی به عقب نیامد. شاخص‌ترین اقدامات این شهید والامقام در دوران دفاع مقدس راه‌اندازی و سازماندهی دو گروه توپخانه و حضور مقتدرانه در عملیاتهای بزرگ می‌باشد كه هم‌اكنون این دو یگان جزء گروههای كارآمد و قوی توپخانه نیروی زمینی سپاه می‌باشند. حسن همچنین با حفظ سمت فرماندهی گروه توپخانه 15 خرداد، فرمانده توپخانه قرارگاه كربلا نیز بود كه ماموریت بكارگیری تعداد زیادی گردانهای توپخانه تیپها و لشكرهای دیگر و تعدادی از گردانهای توپخانه ارتش جمهوری اسلامی‌كه تحت امر سپاه بودند را نیز بعهده داشت.     د)الگوی ورزشكاران یكی از برجستگیهای شخصیت شهید حسن غازی در دوران جوانی و جبهه ورزشكاری ایشان می‌باشد كه از چهره های محبوب، سرشناس و موفق رشته فوتبال در اصفهان بود. از همان ایام كودكی در چهره‌اش آثار بزرگی و جوانمردی آشكار بود و با محبوبیت و استعداد فوق‌العاده ای كه در ورزش داشت در سن 16 سالگی بعنوان كاپیتان تیم فوتبال جوانان اصفهان انتخاب گردید. تدین، خوش فكری، اخلاق جاذب، خلوص و شرایط فنی و تكنیكی بالا به همراه خوش اندامی‌متناسب با حرفه اش موجب شد برای مسابقات قهرمانی آسیا به تیم ملی جوانان كشور دعوت شود. حسن ورزش را در خدمت اعتلای جسم و روح درآورده بود و در میادین ورزشی طرفداران زیادی پیدا كرد اما این محبوبیت او را از وظیفه اصلی خودش كه در آن ایام مصادف با حركتهای انقلابی مردم ایران بود غافل نكرد لذا او در خلال برنامه های ورزشی مبادرت به شناسایی و جذب كسانی كه با او در مسائل اعتقادی و حركتهای سیاسی هم عقیده و نظر بودند می‌كرد و مخفیانه جلساتی را با آنها دایر كرد. یكی از نتیجه های این اقدام ایشان ایجاد فضایی ضد طاغوتی در اردوی آمادگی مسابقات قهرمانی كشور در سال 1357كه در شمال برگزار می‌گردید شد بطوری كه با نوشتن شعارهای« مرگ برشاه» در اردو و بعد از شناسایی، تحت تعقیب عوامل ساواك قرار گرفت. از كارهای شایسته و تدابیر ارزشمند ایشان در كسوت كاپیتانی تیم فوتبال جوانان اصفهان و هم بعنوان یك ورزشكار مطرح، حاكم كردن معنویت، جوانمردی و جو اسلامی‌و اخلاقی در محیط ورزش و بین ورزشكاران بود كه این كار در فضای آن دوران بسیار شجاعانه، مهم و ارزشمند تلقی می‌شد.     ه)غازی از نگاه دیگران   از منظر ولایت و رهبری مقام معظم رهبری حضرت آیت ا... العظمی‌خامنه ای در مورخه 3/3/1369 به منظور تجلیل از نقش این شهید در دفاع مقدس لوح تقدیری به خانواده ایشان اهدا كه در بخشی از آن چنین مرقوم فرموده اند: « ... فداكاری و رشادتی كه شهید عزیز برادر پاسدار حسن غازی در عملیات رزمی‌ابراز داشته و شجاعت و فعالیت وی، به كسب فتوحات مهم در صحنه جنگ كمك كرده و سبب اعتلای كلمه اسلام و پایداری انقلاب و حفظ میهن اسلامی‌گردیده است ... »   از منظر خانواده، دوستان و همرزمان والدین سردار شهید حسن غازی خاطراتی از او بیان كرده اند كه همگی بیانگر روحیات و شخصیت اوست. پدر ارجمند ایشان او را مصلح خانواده و در سن كودكی برخوردار از عقلی بزرگ و انسانی صادق و با معنویت توصیف می‌نماید. مادر گرامی‌حسن نقل كرده‌اند برای خواستگاری رفتن اصرار زیادی كردم بالاخره موافقت كرد ولی در جلسه خواستگاری حتی یك نگاه به دختر خانواده نكرد. بعد از او پرسیدم چرا او را ندیدی گفت مادرجان واقعیت این است من قصد ازدواج ندارم و فقط برای رضایت دل شما آمدم و اگر نگاه می‌كردم گناه بود نگاه به نامحرم بود. سپس گفتند مادرجان برای زن گرفتن وقت بسیار است اما الان مسئله مهم حفظ جمهوری اسلامی‌است كه از واجبات است...   حسن روحیه بخشندگی و اكرام داشت، بندرت لباس نو می‌پوشید، هروقت لباس نو برایش می‌خریدیم چند روز بعد آنها را به نیازمندان می‌داد و این كار بارها اتفاق افتاد. وقتی به او می‌گفتم مادرجان تو جوانی و باید لباس نو بپوشی می‌گفت نمی‌توانم ببینم خودم لباس نو دارم و كسانی با حسرت به آن نگاه كنند و نتوانند آنرا بخرند. توصیف حالات و عملكرد حسن غازی از زبان دوستان و همرزمانش نیز شنیدنی است. حسن به دور از كبر و ریا، خالصانه در راه اعتلای كلمه حق قدم برمی‌داشت و در همه اوقات فراغت برادران را نصیحت می‌كرد. ایشان بعضی افرادی كه در شهر و محله در منجلاب فساد و تباهی غوطه ور شده بودند با اخلاق نیكو جذب و به جبهه می‌آورد و بعد از مدتی یك انسان والا تحویل جامعه داد حتی بعضی از اینها به مقام شهادت نیز رسیده‌اند. (سیدحبیب‌ا...اعتصامی)   حسن روحیه‌ای لطیف و عارفانه و نفس مطمئنی داشت و اشعار جالبی نیز سروده است. در اوج سختیهای میدان جنگ لبخندی ملیح بر لب داشت كه حاكی از عشق و ایمان به خدا بود و این لبخند معجزه می‌كرد. فشارها و سختیها به هیچ وجه برایشان تاثیر منفی نداشت. با شهادت حسن توپخانه یك عارف و مجاهد واقعی فی سبیل‌ا... را از دست داد. وقتی در كردستان در فشار و شرایط سختی قرار گرفت این بیت را فی‌البداهه سرود: نی از تو حیات جاودان می‌خواهم     نی عیش و تنعم جهان می‌خواهم  ( نورا... كریمی) یكی دیگر از خصوصیات شهید غازی خلاقیت و ابتكار بود. در منطقه طلائیه بعلت مسطح بودن زمین كوچكترین تحركها و نیز توپخانه های ما در دید دشمن بود. حسن برای بازدید به منطقه آمد و بلافاصله طرحی را برای استقرار توپخانه ارائه داد كه تا آن روز به فكر هیچكس نیامده بود و آن عبارت از این بود كه دستور داد در منطقه مسطح طلائیه به جای خاكریززدن دور توپ، گودالی برای هر توپ 130 با آن جثه بزرگ در زمین كنده شود و توپ را در آن مستقر و شلیك نماید. همه كسانی كه این طرح را شنیدند واقعاً بهت‌زده شده و تا پایان جنگ نیز راه حلی بهتر از این برای آن منطقه پیدا نشد. لذا بلافاصله دست به كار شده و شبانه موضعی گودال‌شكل احداث و خاكهای آن نیز كف بیابان پهن تا دشمن هرگز متوجه وجود موضع نشود. با این ابتكار ضربات زیادی به ارتش عراق بوسیله آتش این توپخانه وارد گردید كه از بركت حسن تدبیر این شهید عزیز بود. (سیدمحمدمیرصفیان)   در عملیات والفجر3 در مهران در مردادماه 1362 كه صدام شخصاً با حضور در منطقه، فرماندهی عملیات ارتش عراق را بعهده داشت با پیشروی و پاتك دشمن وضعیت بسیار سختی پیش آمد بطوری كه گردان توپخانه 130م.م حسن در محاصره كامل ارتش عراق قرار گرفت ولی او كه در كنار نیروهایش حضور داشت حتی برای یك لحظه هم آتش گردانش را قطع نكرده و شجاعانه علیرغم محاصره، اجرای آتش می‌كردند بطوری كه برای مدت كوتاهی توپهای 130م.م مبادرت به اجرای تیر مستقیم بر علیه تانكهای عراقی كه به نزدیكی موضع گردان رسیده بودند می‌كردند و همین كار موجب انهدام تعدادی از تانكها و در نتیجه وحشت و عقب‌نشینی تیپ زرهی دشمن گردید. این كار اتفاق نیفتاد مگر با رشادت و شجاعت و مدیریت حسن غازی. او بر قلبها فرماندهی می‌كرد لذا همه نیروهای رزمنده گردان به خواسته او نه تنها عقب‌نشینی نكردند بلكه در محاصره كامل مبادرت به اجرای آتش كردند و اینجا می‌شود فهمید حسن غازی یعنی چه و او كه بوده است. بعد از شكست و عقب‌نشینی دشمن همه اذعان داشتند كه حسن غازی نجات دهنده مهران از سقوط مجدد شده‌است.   شهید غازی از اسباب مادی و معنوی هر دو برای ادای تكلیف خود و اداره سازمان متبوعش استفاده می‌كرد. بعد از یكی از عملیاتها برنامه ای برای بازسازی گردان توپخانه اش در عقبه تهیه و در منطقه ای خوش آب و هوا و سرسبز مستقر شد. برنامه او ضمن تعمیرات و بازسازی جنگ افزارها شامل بازسازی روحی نیروها نیز بود. روزها برنامه ورزش و كوهنوردی و كلاسهای عقیدتی و تخصصی توپخانه، شبها نیز مراسم دعا و نیایش و توسل و استراحت بود. حسن در همه زمینه ها انسان جامع و همه جانبه نگری بود.( یعقوب زهدی) از شواهد و قرائن می‌توان با اطمینان گفت او از محل و زمان شهادت خود مطلع بود. همان صبح روزی كه به خط رفت و بعد شهید شد استحمام كرد، لباس نو پوشید، سرش را كوتاه كرد، مقداری عطر هم به خود زد و رفت خط. شب قبل از شهادت روی كاغذی دستی به سید محمد میرصفیان جانشین خود نوشته بود « من مبلغ هزارتومان به صندوق مالی توپخانه بدهكارم تو آنرا پرداخت كن.» این یادداشت چند روز بعد از شهادتش بدست او رسیده بود. دقیقاً معلوم بود می‌داند كی به كجا می‌رود ...   آری مرموزترین رازهای زندگی آدمی‌كه مرگ است اینگونه برای شهیدان آشكار است كه اینچنین بی پروا به استقبال آن می‌روند. خدایا مگر آن سوی هستی چه غوغایی است؟ سراپای وجود با بركت و معنویت حسن غازی یك صحیفه پر از رمز و راز سر به مهر بود كه هرگز در حیاتش شناخته نشد. وصیتنامه او دلیل این مدعاست. از خصوصیات جالب شهید حسن غازی اهمیت به ورزش و استخدام آن در خدمت خودسازی و اخلاق و معنویت بود. مربیان و بازیكنان تیم سپاهان اصفهان گفتنی‌هایی، شنیدنی دارند: شهید والامقام سردار حسن غازی 14 ساله بود كه به عضویت تیم نوجوانان سپاهان درآمد از همان ایام نوجوانی در چهره اش آثار بزرگی و خلوص برق می‌زد. دارای استعداد فوق‌العاده ای در ورزش فوتبال بود بطوری كه در سن 16سالگی بعنوان كاپیتان تیم جوانان سپاهان انتخاب و تا زمان شهادت در رده باشگاهی و تیم منتخب اصفهان بعنوان ورزشكاری متدین، خوش‌اخلاق، مستعد، باهوش، مومن و باصفا مطرح و برای ورزشكاران و دوستانش الگو و اسوه اخلاق ورزشی بود. در سال 1357 عضو تیم منتخب زیر 23 اصفهان در مسابقات تبریز و بسیار محبوب بود. همیشه لبخند بر روی لبها داشت و با متانت و آهسته سخن می‌گفت و هیچگاه پرخاشگر و تندی در ایشان دیده نمی‌شد. مورد احترام بازیكنان بود و از شرایط فنی و تكنیكی بالایی در ورزش فوتبال برخورداربود.     و)شهادت سردار شهید حسن غازی سرانجامی‌زیبا یافت. آنقدر زیبا كه وصف شدنی نیست او كه یك عمر در عمل و كلام و اشعار عارفانه اش به دنبال خدا می‌گشت بالاخره در یك روز سرخ‌فام در قربانگاه طلائیه از میان انبوه بالهای ملائك كه قهقه كنان به طواف جسم آسمانی حسن لحظه ها را سپری می‌كردند بشارت وصل را در گوش جان او زمزمه می‌كنند. صبح روز 11/12/1362 حسن وارد مقر گروه 15خرداد در منطقه طلائیه شده و بسرعت استحمام می‌كند، لباس سبز و زیبای پاسداری را برتن كرده و سر خود را می‌تراشد. همه بچه ها تعجب كردند چون حسن هیچ وقت لباس سبز پاسداری به تن نمی‌كرد. می‌گفت من لایق این لباس نیستم اما گویا به او گفته بودند اینك لایق پرواز شده ای برخیز و به میعادگاه بیا. همه حركات او غیر عادی بود.خود را معطرو هر دقیقه كه می‌گذرد حركات حسن بیشتر همرزمانش را حساس می‌كند. یكی گفت حسن‌آقا نوربالا می‌زنی. دیگری پرسید خبری است به ما نمی‌گویی؟ بعضی ها هم كه رمز و راز وصل را با چشم دل دیده اند با سكوت آخرین حركات او را نظاره می‌كنند ولی پاسخ او تنها لبخندی نمكین است و بس. دقایقی بعد حسن در خط مقدم طلائیه در منطقه عملیاتی خیبر است. قرار بود موشكی كه توسط كارشناسان و متخصصان سپاه ساخته شده در خط طلائیه آزمایش شود و حسن عضو این تیم است كه كار خود را به خوبی انجام می‌دهند. ولی پایان كار آنها مصادف با پاتك سنگین دشمن می‌شود. هر كس با سلاحی كه در دست دارد به خاكریزی می‌چسبد و مقاومت سرسختانه ای شروع می‌شود. حسن كه كاری جز تست موشك و بازگشت به عقب را نداشته وقتی این وضعیت را می‌بیند تیرباری را كه خدمه آن شهید شده اند برداشته و روی خاكریز مستقر و با دشمن درگیر و تعداد زیادی از كفار بعثی را به هلاكت می‌رساند. دشمن هرلحظه نزدیكتر شده و تا نزدیكی خط می‌آید ولی حسن از جا تكان نمی‌خورد و در این وضعیت ناگهان تیر مستقیم تانك دشمن به سینه‌اش اصابت و حسن درجا شهید می‌شود. در اثر پیشروی دشمن و شدت آتش، رزمندگان در خط موفق به تخلیه تعدادی از شهدا از جمله حسن غازی نمی‌شوند و پیكر مطهرش در معراج‌گاهش می‌ماند و هیچ چیز از او به عقب برنمی‌گردد. درست همانگونه كه خودش از خدایش خواسته بود ... . او روزی به خواهرش گفته بود: « من از خدا خواسته ام كه اگر شهید شدم هیچ چیز از بدنم نیاید. نه مجروح شوم و نه هیچ چیز بدن من بیاید». واینك مزار این شهید بی‌قرار بر بال ملائك در عرش خداست و یادبودی در گلستان شهدای اصفهان كه تسلی بخش دلهاست.     ز)وصیتنامه عرفانی و معنوی شهید غازی   بنام خداوند نزدیك كننده دلها و روانها وقاتلوا فی سبیل ا... الذین یقاتلونكم و لاتعتدوا ان ا... لا یحب المعتدین در راه خدا با آنان كه با شما به جنگ برخیزند جهاد كنید ولیكن ستمكار نباشید كه خدا ستمكاران را دوست ندارد. خورشید فروزان هیچگاه از تابش نور حیاتبخش و نجات‌دهنده خویش باز نمی‌ماند و هرگز از نورافشانی و پرورش موجودات و افاضه روشنایی و نورانیت نخواهد ایستاد، گرچه ابرهای متراكم تیره دل و سیاه روی آن را مستور بگردانند. ما پیروان نورانیت و قاطعیت به رهبری هستیم از سلاله پیغمبر«ص» و تبار حسین«ع» كه جلالت و عظمت و قداست و هیبت و محبت و رافت و عطوفت و كشش او در دل هر مسلمان و هر محروم گمنام دورافتاده و عقب رانده ای تلالو می‌كند، چون حیات و احیاء اسلامیت و انسانیت اصیل را باعث شد و ما تشنگان وادی جهالت و ضلالت و گمراهی را بوسیله رهبری و قیام حیات بخش از چشمه فیاض ولایت سیراب ساخت كه نوای پرندگان آزاده و بی آلایش نوای رزم و آزادگی و رادمردی و غیرت است نه غنای بزم و تفریط و تمایلات نفسانی و تلوث.   ای انسانهای جوان، تو كه عمری تشنه آب حیات بودی و عطش یافتن داشتی و چو آهویی رمیده و غزالی حیران در كویر سراغ چشمه ها و سایه ها و درختی می‌گشتی تا لختی بیاسایی و آرام گیری و سیراب شوی، اینك این جمهوری اسلامی‌و دستاوردهایش و رهبریش همان سایه است، همان چشمه است و همان درخت، روح عطشناك را سیراب كن، خود را بشناس تا خدا را بشناسی، خدا را بشناس تا از خود رها گردی و به خدا برسی (من عرف نفسه فقد عرف ربه) كنكاش كن و تفكر،كه تو در كجای جهانی؟ و جایگاه تو در پهنه خلقت كجاست؟ برای چه آمدی؟ از كجا آمدی؟ و به كجا خواهی رفت؟ كجا می‌توانی پرواز كنی و با كدام بال و پر و به سوی كدام مقصود و در كدام جهت؟ آیا خود را شناخته ای تا بدانی برای چه كار؟ آیا استعدادهایت را بازشناسی كرده‌ای كه بدانی تا كجا می‌توانی پیش بروی؟ و یا اصلاً مال این جهانی یا آن جهان؟ برای بقائی یا فنا؟ برای ماندن هستی یا برای رفتن؟ برای عروجی یا هبوط؟ هیچ اندیشیده ای كه چه كاری تو را به عفونت خودخواهی و حب نفس گرفتارت می‌سازد و چه كاری به طراوت و عطر خداجویی و خدایابی میسر می‌سازدت؟ با میدان عمر و زمینه تلاش و اغوای نفس اماره آشنا شده ای تا در آن میدان پشت نفس را با نیروی تقوا بر زمین بزنی و دماغ فرعون و هوس را بر خاك بمالی؟ راه رشد و ابزار تزكیه و عوامل فلاح را می‌دانی؟ در صحنه حق و باطل بودن برای سلوك این راه، برای هجرت درونی و برای سیر در دنیای باطل بهترین فرصت است كه مروری در خود و برخود كنی.   روزها فكر من این است و همه شب سخنم                 كه چرا غافل از احوال دل خویشتنم از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود                               به كجا می‌روم آخر ننمایی وطنم امام موسی كاظم«ع» می‌فرمایند:كسی كه هرروز به محاسبه خود نپردازد تا خوبیها را بیفزاید و از بدیها توبه و استغفار كند از ما نیست. عیب دیگران را دیدن ولی عیوب خود را ندیدن نشانه كوردلی است نه بصیرت و تیزهوشی. وقتی كه خودمان را بازجویی كنیم و از نقاط مثبت و منفی خود آگاه شویم، هم قدمی‌در جهت خودشناسی برداشته‌ایم و هم بهتر می‌توانیم در جهت رشد و كمال و تعالی خداگونه شدن خود حركت كنیم. باید چگونه مرد تا جاودانه زیست؟ اگر كبر و خودخواهی و خودمحوری كه در شعاعش هرچه غیر از خداست جمع می‌شود و تو را دچار استكبار و غرور می‌كند تا نتوانی در برابر حق سر تسلیم و طاعت فرود آری و نفس رضا نمی‌دهد كه عدالت را آنجا كه به زیان توست بپذیری درونی آلوده داری. (كل نفس بما كسبت رهینه) ( هر نفس مرهون آن چیزی است كه اكتساب كرده).   آنچه می‌تواند ما را از مرگ و ترك دنیا بترساند خرابی خانه آخرت ماست و برای آمادگی و رفتن شوق دیدار آن سرای جاویدان لازم است وگرنه اگر انبانت از عمل صالح خالی باشد پای رفتن نخواهد بود و شوق پرواز در آن دیار را نخواهی داشت. جان عزم رحیل كرد، گفتم مرو. گفت چه كنم؟ خانه فرو می‌ریزد. احساس غربت این جوانان عزیز كه پویندگان راه حسین«ع» می‌باشند در این جهان بازتابی از آن بعد ابدیت خواهی و حس خلود و جاودانگی طلبی روح آنها است. كفاف كی دهد این باده ها به مستی ما؟ وقتی كه عملت صالح بود همیشه شهیدی، همیشه آماده رفتنی، آنگاه نسبت به آخرت نه اكراه بلكه اشتیاق خواهی داشت، خدایی بودن ، خدایی زیستن و خدایی مردن تو را به كوچ آخرت مشتاق می‌كند. شهادت رفتن برای ماندن است و یافتن بقاء در فناست و رسیدن به حضور دائمی‌به قیمت غیبت موقت. آن كس كه شهید عشق است و كشته محبت جامه تن بر روحش تنگ است و هرلحظه آمادگی رهایی و پرواز دارد. ای جوانان عزیز، خانه آخرت خویش را با دو دست ایمان و عمل خالص برای خدا بنا كنید، ما بهشت و جهنم را در این دنیا با عملمان می‌سازیم یا معمار بهشت خویشتنیم یا هیزم جهنم خویشتن. آخرت عكس‌العمل اندیشه و ایمان و عمل تو در دنیاست.   چیست تعظیم خدا افراشتن                       خویشتن را خاك و خاری داشتن چیست توحید خدا آموختن                     خویشتن را پیش واحد سوختن گر همی‌خواهی كه بفروزی چو روز        هستی همچون شب خود را بسوز هستیت در هست آن هستی نواز               همچو مس در كیمیا اندر گداز باید بنده خدا شد، بنده خدا شدن تو را از بند همه بندگیها و از بندگی همه بندها آزاد می‌سازد چون عبادت خدا آزادیبخش است و عبودیت او حریت می‌آورد. ببین اسیر چه هستی؟ شكم و غذا؟ شهوت و شهرت؟ خانه و خادم؟ نام و نان؟ زن و فرزند؟ زر و سیم؟ وابسته به هرچه كه باشی به همان اندازه قیمت داری.   غلام همت انم كه زیر چرخ كبود           زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است در پایان هم از مادرم بخاط حزن و اندوه و رنج و سختی كه از بدو تولدم تا مراحل رشدم كشیده سپاسگزارم و ازپدرم هم كه متحمل تامین مخارج زندگیم شده و عمری را با محرومیت سپری‌كرده تشكر می‌كنم. امیدوارم مرا ببخشد و از آنها حلالیت می‌طلبم. نی از تو حیات جاودان می‌خواهم          نی عیش و تنعم جهان می‌خواهم نی كام دل و راحت جان می‌خواهم         هرچیز رضای توست آن می‌خواهم از تمام دوستان عزیز بخاطر خدماتی كه در رابطه با من انجام داده اند تشكر می‌كنم و آرزو دارم در زندگی موفق و موید باشند و بتوانند ادامه دهنده و پوینده آرمانهای شهدای انقلاب بوده و باشند. در پایان هم ول كن آنها نیستم چون حدود 70 روزه قضا دارم امیدوارم مرا هم در این امر یاری كنند و آنها را برایم بگیرند. خداوند منصور و نصرت دهنده همه شما باشد خدا نگهدار همه شما باد حسن غازی اصفهانی     همچنین در تاریخ 3/3/1369 سردارسرتیپ پاسدار حسن‌غازی بواسطه نقش و فعالیتهایی كه در فتح‌خرمشهر ایفا كرده‌است مورد تقدیر فرماندهی‌كل‌قوا قرار گرفت.

© 2024 تمام حقوق این سایت برای سردار شهید یزدانی محفوظ می باشد.