«بنام خدا»
متن زیر از کتاب “سرداران آتش” نوشته سردار شهید یزدانی اخذ شده است و به زندگی نامه سردار شهید مصطفی تقی جراح پرداخته است. الف )زندگینامه جهادگر مخلص سردار شهید حاج مصطفی تقی جراح فرمانده گروه توپخانه 61 محرم و فرمانده توپخانه قرارگاه نجف نیروی زمینی سپاه در دوران دفاع مقدس، در سال 1333 در شهرستان نجف آباد دیده به جهان گشود. در دوران كودكی همزمان با تحصیل در دبیرستان در كارگاه نجاری پدرش حاج محمدعلی هم كار كرده و از همان ابتدای زندگی سخت كوشی و پشتكار را با روحیه پرجوش و خروش خود تلفیق كرد. مصطفی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم و در رشته راه و ساختمان در هنرستان آیت ا... طالقانی نجفآباد ادامه و بعد از اخذ مدرك در سال 1352 به سربازی اعزام و خدمت خود را در اسلام آباد غرب در یك یگان توپخانه ارتش تا سال 54 به پایان رساند. با شروع حركتهای مردمیكه به رهبری امام خمینی «ره» شروع شده بود او نیز به خیل انقلابییون پیوست و در دوران مبارزات مردمیبرعلیه حكومت شاه ایشان در درگیری با ماموران طاغوت مجروح گردید كه این حادثه اراده او را در ادامه این راه استوار تر كرد. مصطفی عضو گروهها و فعالین انقلابی زیرزمینی بود كه مرتبط و هماهنگ با علما و روحانیون در خط امام خمینی كه از نجف خط میگرفتند برنامه های فرهنگی، مبارزاتی و انقلابی را طرح ریزی و در سطح شهرستان اجرا میكردند. در سال 57 كه انقلاب به اوج خود رسید، مصطفی به اتفاق سایر دوستان انقلابی خود نسبت به سازماندهی تحركات مردمیبرعلیه رژیم شاه و فراهم كردن اسلحه و مهمات و مواد منفجره و استفاده از آنها برعلیه عناصر رژیم شاه نقش بسیار فعالی داشتند. با گسترش دامنه این فعالیت ها وی و بعضی دوستانش محسوس و نامحسوس تحت كنترل ساواك رژیم شاه قرار داشتند ولی به لحاظ هوشیاری و زرنگی فوق العاده آنها، ساواك هیچوقت موفق به پیداكردن مدركی برعلیه آنها و دستگیریشان نشد و یكی از اینها شهیدمحمدعلیحجتی از فعالین این شبكه بود كه در جریان ساخت و آزمایش یك بمب دست ساز در كوههای شمال نجف آباد دوماه قبل از پیروزی انقلاب با تركیدن آن به شهادت رسید. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، از آنجا كه روحیه سلحشوری و خدمت به مردم، مصطفی تقی جراح را آرام نمیگذاشت، ایشان دیماه سال 1358 به صف جهادگران جهاد سازندگی پیوست و به عضویت رسمیاین نهاد تازه تاسیس در آمد و با توجه به فنی بودن رشته تحصیلی منشاء خدمات ارزشمند عمرانی و كشاورزی در اقصی نقاط منطقه و روستاهای شهرستان نجف آباد گردید. مصطفی در سالروز تولد حضرتزهرا«س» درسال1359 با خانم نیكنژاد ازدواج كرد. از ایشان سه فرزندگرامیبه نامهای مجتبی، راضیه و مرضیه به یادگار مانده است. وقتی غائله خلق عرب در خوزستان به راه افتاد او كه آموزشهای نظامیرا طی و به فنون عملیات رزمیآشنا بود داوطلبانه به همراه تعدادی از رزمندگان «كمیته انقلاب اسلامی» به خوزستان و خرمشهر عزیمت و پس از آرام سازی منطقه و سركوب اشرار مجدداً به جهاد سازندگی نجف آباد بازگشته و به خدمت خود ادامه داد. مجدداً بعد از آشوبهای كردستان ایشان به كردستان عزیمت و بعد از چند ماه به جهاد بازگشت. ب)ورود به جبهه ، مسئولیتها و اقدامات با شروع جنگ تحمیلی و تجاوز دشمن به جمهوری اسلامیمصطفی دیگر تاب ماندن در شهر و خانه و كاشانه خود را نداشت لذا بعد از طی یك دوره آموزشی یكماهه در پادگان شهرضا به اتفاق جمعی از جهادگران جهاد سازندگی همان اوایل جنگ به اهواز عزیمت كرده و این سرآغاز شكوفایی استعدادها و تواناییهای حاجمصطفیتقیجراح در جبهه های دفاع مقدس بود. در پادگان گلف اهواز ایشان و سایر دوستان جهادیش به نیروهای نامنظم شهید چمران و گروه شهیدعلمالهدی پیوسته و با توجه به تخصص دوران سربازیش، دریك واحد خمپاره انداز بكار مشغول گردید كه در خلال یك عملیات چریكی در منطقه پادگان حمید به محاصره نیروهای عراقی در میآید، ولی به طور معجزه آسایی بعد از مجروح شدن نجات یافته و به بیمارستان منتقل میشود كه بعد از سه ماه دوباره سلامت خود را باز یافته و به جبهه بر میگردد. ایشان این بار در محور سوسنگرد مشغول دفاع میگردد كه مجدداً مجروح ولی این بار به عقب برنمیگردد. با فعال شدن جبهه ها و آغاز عملیات گسترده مصطفی نقش چشمگیری در پشتیبانی واحدهای رزمیایفا میكند. ایشان بعد از این مراحل در عملیات شكست محاصره آبادان، فتح بستان، آزادی سوسنگرد، فتحالمبین، بیت المقدس، رمضان، مسلم ابن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر یك، خیبر و بدر حضور فعال داشته و ابتدا در رسته ادوات و سپس دریگانهای توپخانه از عملیات رزمندگان اسلام پشتیبانیآتش مینماید. شهیدتقیجراح در آغاز این مقطع از جنگ با حضور در عملیات فتح بستان و با بكارگیری واحدهای خمپاره انداز تحت مسئولیت خود نقش موثری در سد پیشروی دشمن به سوی بستان و ممانعت از تصرف پلسابله داشت. یكی از همرزمان ایشان نقل میكند او آنقدر با خمپاره انداز خود تیراندازی كرد كه لوله خمپاره به رنگ قرمزمتمایل شده بود. وقتی خلاقیت ها و روحیات حاج مصطفی برای فرماندهان ایشان شناخته میشود و هم زمان با غنیمت گرفتن توپهای عراقی در زمانی كه سازمان توپخانه سپاه از عملیات فتح المبین به بعد در حال شكل گیری گردانها و گروههای توپخانه بود مصطفی یكی از اولین كسانی بود كه شایستگی واگذاری مسئولیت فرماندهی یگانهای توپخانة در حال شكل گیری سپاه را داشت كه این كار انجام شد. مصطفی كه باید از او بعنوان یكی از بنیان گذاران توپخانه قدرتمند سپاه پاسداران انقلاب اسلامینام برد در عملیات مسلم ابن عقیل«ع» با فرماندهی یك یگان توپخانه نقش تاثیرگذاری بر پیروزی عملیات فوق در جبهه سومار در غرب داشت. درایت، تیزهوشی، تخصص بالای نظامی، پشتكار، صمیمیت، معنویت، اخلاص و فرماندهی مدبرانه به همراه روحیه جهادی حاج مصطفی و ارزیابی عملكرد موفقیت آمیز شركت ایشان در عملیات هایی كه در آنها شركت كرده بود برادر حسن مقدم فرمانده وقت توپخانه سپاه را به این نتیجه رساند كه آقا مصطفی توان مدیریت فرماندهی گروه تازه تأسیس61 محرم را دارد لذا بعد از انتقال حسن غازی فرمانده این یگان به گروه15خرداد در عملیات خیبر، حاج مصطفی در اسفند سال 1362 به عنوان دومین فرمانده یگان فوق معرفی شد. این مقطع درست زمانی است كه ایشان برای سومین بار در جبهه و در عملیات خیبر مجروح میشود كه علیرغم ضرورت استراحت طولانی، بلافاصله به منطقه بر میگردد. باید یادآورشد در حالی كه تا این تاریخ در كل جبهه های جنگ سپاه فقط دو گروه توپخانه تشكیل داده بود واگذاری سمت فرماندهی یكی از این دو گروه به وی ناشی از اعتماد بسیار بالای فرماندهان و نیز تواناییهای ایشان میباشد. بعد از این مراحل شهید تقی جراح با مدیریت و فرماندهی خود موفق به ارتقاء هرچه بیشتر وضعیت آمادگی رزمییگان و شركت در عملیاتهای متعدد از جمله عملیات والفجرها، بدر و میمك گردید و با طراحی آتشهای توپخانه رزمندگان اسلام و یگانهای رزمیرا در تصرف و تثبیت خطوط عملیاتی و پدافندی بخوبی پشتیبانی كرد. همزمان با فرماندهی گروه توپخانه 61 محرم فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه ایشان را به لحاظ تبحر، تخصص و تسلط بسیار عالی كه بر امورات تاكتیكی و تكنیكی توپخانه و نیز اشرافیتی كه در صحنه های عملیاتی در جبهه های غرب كشور داشت بعنوان فرمانده توپخانه قرارگاه نجف منصوب نمود. با طراحی عملیات والفجر8، گروه توپخانه 61 محرم به فرماندهی این شهید بزرگوار بعنوان یكی از یگانهای عمده پشتیبانی آتش منطقه عمل قرارگاه نجف سپاه تعیین و ایشان با بكارگیری یگانهای توپخانه سپاه و نیز یگانهای توپخانه ای كه در كنترل عملیاتی ایشان قرار گرفته بود موفق گردید با طرح ریزی و اجرای آتشهای پشتیبانی در مراحل مختلف قبل، حین و بعد از عملیات نقش قابل توجهی در انهدام قوای كفر صدامیو موفقیت عملیات بزرگ فتح فاو داشته باشد. یكی از اقدامات مهم ایشان در جبهه شلیك گلوله های روشن كننده روی آسمان بصره به وسیله توپ130م.م بود. بعد از عملیات رمضان و گستاخی دشمن در زدن شهرها و مناطق مسكونی كشور فرماندهان مافوق اجازه عملیات مقابله به مثل را صادر كه از جمله به یگان ایشان ماموریت زدن بصره ابلاغ شد ولی براساس طرح پیش بینی شده یگان توپخانه ابتدا باید برای هوشیاری و عدم آسیب رسیدن به مردم بصره و نیز بعنوان هشدار به دشمن و اعلام توانایی زدن شهر و در تیررس قرارگرفتن آن، چند گلوله روشن كننده روی شهر شلیك نماید كه برای این ماموریت باید توپخانه 130م.م را دقیقاً پشت خط مقدم خودی در شلمچه برده و این شلیك انجام میشد. شهید تقی جراح كه به اهمیت این كار واقف بود خود شخصاً با انتقال قبضه های توپ به خط مقدم علیرغم خطراتی كه از سوی خمپاره اندازها، تانكها و توپخانه دشمن متصور بود مبادرت به حضور در موضع تیر و شلیك نمود كه این كار در آن مقطع یك فداكاری بزرگ و نیز یك برتری تاكتیكی مهم بر دشمن تلقی میشد كه بخوبی انجام و موجب شد تا مدتی دشمن دست از شرارت خود بردارد. ج)شهید تقی جراح از زبان دیگران شهیدمصطفیتقیجراح از منظر ولایت و رهبری : در تاریخ 3/3/1369 فرمانده كل قوا حضرتآیتا... خامنهای طی لوح تقدیری خطاب به خانواده معظم این سردار سرافراز در تجلیل از ایشان چنین مرقوم فرمودهاند: « ... به پاس فداكاری و رشادتی كه شهید عزیز برادر پاسدار مصطفیتقیجراح در عملیات رزمیابراز داشته یك قطعه نشان فتح سه به بازماندگان وی اهدا میگردد تا بعنوان سرافرازی و افتخار ابدی در خانواده شهیدعزیز باقی بماند ....» شهید از منظر همرزمان شهید تقی جراح در عین حجب و حیا و صمیمیتی كه با زیردستان خود داشتند در موقع فرماندهی و ماموریت صلابت و قاطعیت دوست داشتنی و منحصر به فرد خود را داشت. مصطفی را همه دوست داشتند از سرداران فرمانده تا سربازان فرمانبر همه و همه او را دوست داشتند. تبعیت از ولایت و امام خمینی«ره» و عشق وافر به ایشان در كردار و رفتار ایشان موج میزد. جالب است كه این شهید والامقام 12 بار در وصیت نامه خود از امام خمینی«ره» اسم برده و سفارش به تبعیت از آن بزرگوار یا دعا به ایشان و... نموده است. همچنین وی در اطاعت از فرماندهان خود نیز نمونه بود. در جلسهای به شهید شفیع زاده فرمانده توپخانه سپاه كه راجع به موضوعی نظر خواستند حاج مصطفی گفت : «به ما بگویید این كار را بكنید، از ما نظر نخواهید». ایشان با توجه به تخصص و تبحر و تجربیات خود در مسائل نظامیو خصوصاً توپخانه همیشه در جلسات مشورتی نظرات تازه و راه گشایی داشتند. توجه به نماز اول وقت، تحجد شبانه، تواضع ، كم خوابی، تلاوت زیاد قرآن، روحیه با نشاط، تكلیف گرایی، پشتكار در انجام ماموریتهای محوله و احترام به زیردستان از ویژگیهای برجسته ایشان بود. آری مصطفی با خلق حسن خود حبیب همه ما بود، امید است كه شفیع ما نیز باشد. مصطفی بسیار مقید بود كه آنچه میگوید خود اول عامل به آن باشد. روزی دوستان او را با موی سر كوتاه دیدند به او گفتند چرا اینقدر مثل سربازها موی خود را كوتاه كرده ای ؟ گفت وقتی میخواهم از سربازان یگانم بخواهم منظم باشند و موی سر خود را كوتاه كنند نمیتوانم قبل از اینكه خود چنین نباشم از آنها بخواهم كه چنان باشند ... . نماز حاج مصطفی واقعاً یك عبادت عاشقانه بود نه عمل روزمره و از روی عادت. نگارنده بارها در نماز جماعت بعد از اتمام نماز كه چشمم به چشمان ایشان میافتاد آنها را پر از اشك میدیدم. كمتر به یاد دارم نمازی از آن شهید بزرگوار دیده باشم كه چنین نباشد. بخش قابل توجهی از موفقیت های ایشان مرهون همدلی و همراهی همسر گرامیشهید تقی جراح با ایشان بوده كه در تمام صحنه های مختلف زندگی و دشواریها و جبهه و جنگ پا به پای وی همراه و یار آن شهید والامقام بوده است و در شهرهای مختلف از جمله اهواز، كرمانشاه و اسلام آباد ساكن و زندگی زاهدانه، ساده و سراسر با معنویت ایشان را اداره كردهاست. د)شهادت سرانجام بعد از حدود 6 سال تلاش و مجاهدت شبانه روزی و خستگی ناپذیر در كردستان و جبهه های جنگ و 5 سال فرماندهی یگانهای مختلف توپخانه سپاه در عملیات های متعدد در شامگاه روز 10/2/1365 بعد از 80 روز كه از فتح فاو گذشته و خطوط متصرفی تثبیت گردیده بود ایشان به منظور سركشی به خانواده خود كه ساكن اهواز بودند حركت و در جاده خسروآباد در ساحل اروندرود به طرف آبادان با اصابت تركش یك گلوله توپ دشمن مجروح و لحظاتی بعد از انتقال به بیمارستان صحرایی كه در فاصله نزدیكی قرار داشت به دیار معبود شتافت و همانگونه كه در وصیتنامه اش از خدای خود خواسته بود به وصال حق رسید. برادر همرزمیكه ایشان را به بیمارستان رسانده بود نقل كرد كه بر چهره حاج مصطفی در لحظه شهادت خنده ای آشكار نقش بست به طوری كه قابل تشخیص بود آن سوی خبرهایی است ... . تربت و مزار این شهید جهادگر و بسیجی مخلص در گلزار شهدای شهرستان نجف آباد در جوار هزاران شهید مظلوم این شهر سند افتخاری برای مردم شهید پرور آن دیار میباشد. ه)حدیث نفس متن ذیل كه یكی از دست نوشته های بسیار ارزشمند شهید تقی جراح و بیانگر محاسبه نفس خود میباشد زینت بخش آخرین قسمت این سطور است كه بسیار انسان ساز و تكان دهنده است. حاج مصطفی هم او كه سراسر وجودش اخلاص، تواضع، معنویت، جهاد در راه خدا، خود ساختگی و ... بود این چنین نفس خودش را به محاكمه میكشد: ... خدایا لحظه ای من را به خودم وانگذار. امروز پنجشنبه 16/1/1363 مصادف با 3 رجب شهادت امام علی النقی«ع» است. در این روز میخواهم حقایقی را بازگو كنم و خود را زیر سوال برده و توضیح بخواهم. از اینجا شروع میكنم كه من و همه افراد اهل فن و علم معتقدند كه جبهه محل خودسازی و انسان سازی است. با كمیفكر و نظر كردن در خود مینگرم كه اول كه وارد جبهه شدم چه بودم و حالا چه هستم، آیا واقعاً فرقی كرده ام؟ آیا خود را شناخته ام كه خدا را بشناسم؟ آیا به فكر این بوده ام كه باید بدنبال یادگیری عقاید و مفاهیم اسلام بروم و یاد بگیرم؟ چون این چند مورد كه ذكر كردم گمان نكنم به اندازه 50 درصد یا 30 درصد عملی شدهباشد پس خدا به فریادم برسد! نامه اعمال مگر چگونه است؟ اگر من این كار را كه حالا دارم انجام میدهم از روز اول به فكرم رسیدهبود چقدر به نفع خودم بود؟ آیا پشیمانی كه حالا دارم آن موقع هم دارم چرا باید حدیثی كه یكی از معصومین نقل میكند، گویا از حضرت علی «ع» باشد : اگر یك روز انسان با روز دیگرش مساوی باشد، مسلمان نیست. این را بارها شنیده بودم و دندان روی هم فشار داده و همان لحظه به فكر بودم و بعد به فراموشی رفته است و این غیر از كمبود ایمان و تقوا و معتقد بودن صد در صد به این گفتارها نبوده، به جرأت میگویم پس چرا عمل نكردم...؟ چرا نكرده ام...؟ و هرروز بدتر میشوم كه بهتر نمیشوم...؟ وتنها دلیل اینگونه مسائل توجه نداشتن به آنهاست، مگر انجام دادن آنها چقدر كار دارد؟ البته وقتی آدم خود را از مسائل دور نگه دارد و نزدیك آنها هم نرود خود به خود مسائلی را هم كه میداند از یادش میرود. در این مدت چقدر در دعاها شركت كردیم؟ چقدر از خدا كمك خواستیم؟ ولی اگر خدا هم میخواست من درست دنبال رو آن نبودم، مگر نه این است كه اگر خدا بنده ای كه توبه میكند و به درگاه او راز و نیاز میكند دوست دارد؟ « ان ا... یحب التوابین» و من به این مسئله ایمان كامل دارم پس چرا عمل نمیكنیم؟ و حالا ای خدای مهربان به درگاه تو دست دراز میكنم و میگویم تو خودت بیشتر از اعمال من خبر داری و آگاه به كلیه مسائل من هستی و من هم خود را در برابر انجام اینكارها یك مجرم میدانم ولی بخشش تو زیاد است. مرا عفوكن و در راه عمل و غلبه برهوای نفس كه كلیه این مسائل بر اثر غلبه نكردن به هوای نفس است، مرا یاریكن. خدایا لحظه ای من را به خودم وانگذار و توفیق عبادت خالصانه و خالی از كبر و ریا و خودخواهی را به من بده و ایمان و تقوا و خلوص نیت به من عطا فرما و مرا به مسئولیت خودم آشنا بگردان ... و)وصیتنامه بسم ا... الرحمن الرحیم ‹ اللهم عرفنی نفسك فانك ان لم تعرفنی نفسك لم اعرف رسولك، اللهم عرفنی رسولك فانك ان لم تعرفنی رسولك لم اعرف حجتك، اللهم عرفنی حجتك فانك ان لم تعرفنی حجتك ضللت عن دینی.› ‹ ای خدا تو خود را به من بشناسان كه اگر تو شناساییم به خویش نفرمایی رسولت را نخواهم شناخت، ای خدا تو خود رسولت را به من بشناسان و اگر رسولت را به من نشناساندی حجتت را نخواهم شناخت، خدایا تو حجتت را به من بشناسان و اگر حجتت را به من نشناساندی از دین خود گمراه خواهم شد.› با درود و سلام بر امام زمان«عج» و نائب برحقش امام امت و با درود بر شهیدان گلگون كفن كه با ایثار جان خود روحی دیگر بر اسلام و شیعه دمیدند و با سلام بر امت شهید پرور كه ادامه دهنده راه شهیدان هستند. آری اكنون در زمانی واقع شده ایم كه خداوند تعالی برما منت گذارده كه توسط رهبری پیامبر گونه امام امت، ایران اسلامیو این امت به پا خواسته كه پس از 1400 سال داشت از بین میرفت و سلاطین و طاغوتیان و غارتگران هركدام داشتند به نحوی از انحاء به اسلام ضربه میزدند و قوانین را به سود خود پیاده میكردندو مردم را چنان در تنگنا گذاشته بودند كه بجز تعدادی مجاهد و ازجان گذشته قدرت و توان دادخواهی نداشتند و نمونه بارز آن دوران سیاه زمان رضاخان و فرزند ناخلفش بود كه بر سر امام و امت چهها كه نكردند. آنگاه با قیام 15 خرداد انقلاب ما با رهنمودهای امام امت و تظاهرات مردم قهرمان ایران شروع شد و بعد از آن با فعالیتهای مخفیانه ادامه یافت تا اینكه امام امت در تبعید و زندان شروع به پایه ریزی انقلاب كرده افراد انقلابی و اسلام شناس ساخته شدند و به بركت حق تعالی در این دانشگاه گرچه بزرگ مردانی چون سعیدیها، غفاریها و ... در سیاه چالهای پهلوی به طرز فجیعی به شهادت رسیدند و افرادی چون منتظری، طاهری، رفسنجانی و خامنه ای و دیگران با تحمل شكنجه ها به خواست خدا برای پیش برد انقلاب باقی ماندند تا اینكه با فداكاری مردم و ریختن خون هزاران شهید كه خیابانهای شهرها را با خون خود رنگین و با بدن مطهرشان قبرستانها را لاله باران كردند و از این لاله ها هزاران مرد ساخته میشد و طاغوتیان و حكومتشان را سست میكرد. و روز فرج رسید و امت به پیروزی نهایی رسیدند و با این پیروزی كار ابرقدرتها همچون آمریكا، شوروی و دیگر غارتگران تمام شد و درصدد این بودند كه نگذارند جمهوری اسلامیپیاده شود و اول با تماس گرفتن با نخست وزیر وقت بازرگان از او بعنوان سپر استفاده كردند و ضربه های زیادی زدند كه الحمدا... با رهنمودهای امام امت رفع گردید و دیگر بار با نوكر دیگرشان بنیصدر چه خیانتها كه به این كشور اسلامینكردند كه قلم در نوشتن آنها احساس شرمساری میكند كه چقدر اینها سنگ دل و از خدا بی خبرند و فكر نمیكنند كه چگونه این انقلاب به ثمر رسید و دیگربار با مسلح كردن تعدادی ضد انقلاب بعنوان مجاهدین خلق و گروهك های دیگر در سطح شهرها و كردستان و بلوچستان و دیگر اماكن آسیب پذیر خواستند از پیشرفت انقلاب جلوگیری كنند و این را نمیدانستند كه خدا با این امت است و این امام كه بالا سر این امت است و سخنانش را مو به مو اجرا میكنند آسیب نخواهند خورد و این امت حكومت و قانونی را میخواهد پیاده كند كه خدا به آنها وعده نصرتش را داده. هیچكس نمیتواند با هر عنوان و حیله و نیرنگ جلو این انقلاب را بگیرد،« و مكروا ومكرا... وا... خیر الماكرین» و این دشمنان انقلاب با ضربه هایی كه زدند یاران امام را یك به یك به طرز فجیعی به شهادت رساندند. آیت ا... بهشتی، رجایی، باهنر، مطهری و دیگر عزیزان كه چه سرمایه های عظیمیبرای اسلام و جمهوری اسلامیایران بودند. ولی امام امت با اینكه یاران را از دست میدادند ولی به مردم دلداری میدادند و آنها را به مقاومت و ادامه دادن راه این عزیزان دعوت میكردند. دیگر كاری كه این حیله گران بین المللی و آمریكای جنایتكار برای ساقط كردن انقلاب كردند، دستوردادن به صدام بود كه به ایران حمله كند. شاید از این راه بتواند به خیال خام خود برسد ولی غافل از اینكه آنها هنوز انقلاب و مردم و اسلام را نشناخته بودند و طرف مقابل خود را درك نكرده بودند. با تخصصهای كاذب خود به هیچ جایی پایبند نبودند. میخواستند با حمله نظامیبا این تصور كه ایران نه ارتش دارد و مردم هم كه نمیتوانند كاری كنند، حمله را آغاز كرد ولی حالا میبینیم كه صدام تا كجاها آمده بود و حالا كجا است و یك نمونه از شجاعت های این امت مردم خرمشهر( البته حزب الهی و سپاهی و دیگر نیروهای مردمیكه دلسوز انقلاب بودند) حدود 20 الی 25 روز با تعدادی اسلحه كم مقاومت كردند. آری در این جنگ چه عزیزانی را از دست دادیم، چه عزیزانی جلو چشم مان بدن آنها پاره پاره گردید، چه عزیزانی بدن مطهرشان در آتش ظلم و ستم و گلوله های صدامیان به خاكستر تبدیل شد. گفتنیها زیاد است ولی به خودم میگویم آیا با دیدن این صحنه ها چقدر توانسته ام خود را بسازم و از هوای نفس دور باشم. اگر دروغ نگویم خیلی كم، ولی ای امت قهرمان، ای عزیزان پشت جبهه، ما در این جنگ عزیزان بسیاری را از دست دادیم. شهیدان و سرداران شهیدی چون باقری، بقائی، بروجردی، رضایی، نمازی، حاج همت و دیگر عزیزانی كه با خون سرخشان جبهه ها را رنگین كرده و روح شجاعت و رزمندگی در رزمندگان بجای گذاشته اند و این پیروزیها همه اش به بركت خون این شهیدان است. حال وظیفه ما در قبال خون این شهیدان چیست؟ آیا باید بازاریان ما گرانفروشی كنند؟ و خواهران با وضعیتی زننده در سطح شهر خود را نمایان كنند؟ و بازاریان جنس مردم را احتكار نموده و در اختیار مردم نگذارند؟ كاركنان ما در كارخانه كم كاری كنند؟ و هزاران كار دیگر. آیا این شیوه و هدف عزیزان شهید بوده یا اینكه برعكس، هر فرد ایرانی خودش را مسئول بداند؟ هر قطره خونی كه از رزمنده ای بر زمین میریزد باری بر شانه او آمده و باید این بار را تحمل كند و با اعمال صالح اطاعت از امام، بطور صحیح به دستورات اسلام عمل نماید. ولی بحمدا... ما نمیتوانیم ناامید شویم كه تعدادی واقعاً كورند و كرند و نمیتوانند واقعیتها را ببینند و از اسلام و قرآن بدشان میآید و نمیخواهند بپذیرند كه باید كمیدر سختی زندگی كرد. گفتنی ها زیاد است ولی باید بدانیم كه با یك كار اشتباه و خلاف در جمهوری اسلامیكه انجام بدهیم قلب امام را به درد آورده ایم و امام زمان«عج» را از خود ناراضی كرده ایم و از خودم میگویم كه هنوز نتوانسته ام خود را راضی كنم كه آیا به وظیفه خود درست عمل كرده ام یا خیر. امید است كه خداوند تعالی لطفی كند كه اگر لیاقت شهادت دارم كه چنین نیست نصیبم كند و اگر بنا است باشیم كه خدا نكند، موت مرا شهادت در راهش قرار دهد یا اینكه چنان توفیقی بدهد كه ادامه دهنده راه شهدای عزیز و شهدای زنده ( جانبازان) باشیم. گرچه درست نتوانستم مطلب را ادا كنم و دیگر هم متأسفانه وقت ندارم و اكنون كه خداوند منتی دیگر بر ما گذاشته و توفیق شامل حال ما شد و به زیارن بیت ا... الحرام میروم شاید كه آنجا بتوانم كنار قبر رسول ا...«ص» و خانه خدا حوائج را بگویم و امید است كه برآورده شود. در آخر گرچه نتوانستم در این مدت عمر زیاد كار مثبتی انجام دهم و خداوند متعال را از خود خشنود كنم، امید است كه خداوند از لطف و كرمش مرا ببخشد. اگر لیاقت شهادت دارم، شهادت را نصیبم كند و مرگ مرا شهادت در راهش قرار دهد.انشاءا... و امید است كه پدرم و مادرم كه من نتوانستم حق آنها را ادا كنم و قدر آنها را ندانستم مرا ببخشند و راضی باشند. همسرم، امیدوارم زینب وار زندگی كنی و فرزندانم را آنطور كه شایسته است و اسلام و قرآن دستور میدهد تربیت كنی كه انشاءا... باعث سرفرازی پدر و مادر خود باشند. از درگاه خدا بار دیگر طلب مغفرت و بخشش میكنم و امید است كه به لطف خداوند تعالی و همت رزمندگان دشمن ما از بین برود و اسرای عزیز آزاد و شهدای ما با شهدای كربلا محشور شوند و خبر سلامتی مفقودین هرچه زودتر به خانواده شان برسد و خداوند امام امت را كه امید كلیه مستضعفان جهان است تا انقلاب مهدی«عج» زنده نگهدارد.به امید زیارت كربلا و قدس عزیز
« اینها چند كلامیبود جهت یادبود این حقیر»
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی«عج» خمینی را نگهدار ملتمس دعا مصطفی تقی جراح 23/5/63
در تاریخ 3/3/1369 سردارسرتیپ پاسدار مصطفیتقی جراح بواسطه نقش و فعالیتهایی كه در فتحخرمشهر ایفا كردهاست مورد تقدیر فرماندهیكلقوا قرار گرفت.